****خیال خام****

                                                         

دیگه اون چشمای  مشکیت
دیگه اون دستای یخیت
دیگه گریه را به چشمم نمی یاره

دیگه اون نگاه تلخت
دیگه اون پاهای سستت
دیگه نمیتونه باعث ریزش ابر نگاهم شه

به قول مریم :
ای کسی که تو دلم درخشید
من دیگه دوستت ندارم ببخشید

یه روزی قلبم را دادم دستت
گفتم مواظبش باش نشکنه تو دستت

به خیالم اگه می شکست٬ تو دستای تو می شکست
آخ که چقدر خام خیالم

به خودم گفتم :
خوشبحالت قلب نازم
تو دست اونی بهت می نازم

رفتم و قلبم را جا گذاشتم تو دستات
وقتی اومدم دیدم نیستش تو دستت

گفتم فدای دستای سردت
کجاست قلبم نیستش تو دستت

وقتی دنبالش گشتم دیدم زیر خاک
پرسیدم کی اینجا خاکه؟

خندیدی و گفتی :
قلب پاکت

نگو  وقتی که دل به تو سپرده بودم
همون وقت زیر پاهات جون سپرده بودم